یه مشت خاک.............تنهایم

مى خوام با تو باشم

سلام گلى جون.گلى جون امروز با تمام وجودم نبودتو کنار خودم احساس کردم. تو بگو آخه چرا؟ آخه چرا...؟

وقتى با خودم تنها مى شم تنها سوالى که خیلى آزارم مى ده اینه که ، چرا باید این اتفاق ، این بلا این سرنوشت لعنتى نصیب من بشه. گلى به خدا به جون همون قلب مهربونو کوچیکت دیگه نمى تونم ، زندگى بدون تو برام خیلى سخته ، خیلى گلى.

گلى بعد از رفتن تو خیلى تنها شدم ، انگار تمام دنیا رو ازم گرفتن ، دیگه احساسى برام نمونده ، قلبم شکسته ، مى فهمى ، قلبى که یه روزى سرشار از عشق به تو بود ، قلبى که همیشه به گرمى میتپید ، قلبى که همیشه براى تو مى تپید ، شده مثل یه کویر خشک وسردو ترک خورده. گلى من اون روزا رو مى خوام ، همون روزاى شیرینى رو که با هم بودیم ، با هم مى گفتیم ، مى خندیدیم . گلى من همون قلب گرم و پراز احساس و مى خوام ، نه این قلب کهنه و ترک خورده رو. گلى کو اون قلب من کو...

تو با رفتنت قلبمو از جا کندى و با خودت بردى. آخه چرا؟... چرا گلى...؟ امروز اومدم پیشت گفتم شاید تو هم مثل من خیلى دلتنگ باشى ، خیلى تنها باشى. اما نه تو... تو اونقدر پاک و مهربون و پراز صداقت بودى که الان تموم فرشتهاى عالم دورت حلقه زدن و دارن برات ترانه زندگى رو مى خونن. تو تنها نیستى گلى نیستى... اما من چى ، من که تو این زندون غم گرفتار شدم چى؟ کى باید منو شاد کنه ها ؟ کى باید قلب زخم خورده منو درمون کنه ها ؟ چرا جوابمو نمى دى ، د لعنتى حرفى بزن . فکر مى کنى این سنگ کوچیک با نوشتهاى روش مى تونه درد منو تسکین بده ، مى تونه قلب زخم خورده منو آروم کنه ها... آره گلى تو اینطورى فکر مى کنى ؟ نه نمى تونه.

شاید با خودت بگى ، پس چرا مى یاى اینجا...؟ مى خواى بدونى ؟ مى خواى بدونى چرا مى یام اینجا ؟ مى یام تنها به این امید که شاید بتونم روزى تو رو دوباره ببینم. به این امید میام که مى دونم گلى من ، عشق من ، زیر یک خروار خاک اینجا توى این محدوده خوابیده . گلى جون سکوت نکن باهام حرف بزن ، بزار یه بار دیگه صداتو بشنوم فقط یه بار دیگه ، گلى نکنه این کارارو مى کنى که دیگه اینجا نیام ، نکنه باهام قهرى ، نکنه فراموشم کردى ها... گلى... چرا جوابمو نمى دى... د یه حرفى بزن... یه چیزى بگو ، بزار بفهمم تو هم هنوز به فکرمى... بزار بفهمم هنوز فراموشم نکردى... اما اینو بدون گلى که من کم نمى یارم ، اینو خودتم خوب مى دونى. اینقدر مى رم و میام تا شاید یه روز صداتو دوباره بشنوم ، اینقدر مى رم و میام تا شاید یه روز دلت به حالم بسوزه و با گریه هام هم صدا بشى گلى....

دست نوشته اى از خواهر عزیزم


 f_image